تا اینجای مساله به این موضوع رسیدیم که شما مختار هستید که در زندگی هر روشی که دوست دارید در پیش بگیرید. می تونید انتخاب کنید که جهان رو صرف تکامل و تعامل بین ماده و انرژی ببینید یا اون رو دارای روح ببینید. می تونید جهان رو با خدا ببینید و زندگی رو اینطوری مدیریت کنید، یا می تونید بدون خدا ببینید و به طریق دیگری برای اون برنامه بریزید و خوب به تبع این اختیاری که به شما داده شده، شما باید انتخاب کنید که چه چیزی به نفع شما یا مطلوب شماست و به همون سمت برید. اختیار دارید که با سرعت بیش از 190 کیلومتر در ساعت در یک اتوبان حرکت کنید و البته باید عواقب اون رو هم بپذیرید (جریمه بشید و یا تصادف کنید.)
اختیار دارید که از سمت خودتون در سازمان سوء استفاده کنید و کلی ثروت به دست بیارید و باز هم باید یادتون باشه که عواقب اون رو بپذیرید.
حق انتخاب شما هر لحظه با شماست. می تونید انتخاب کنید که از عرض اتوبان رد بشید و یا از روی پل عابر و باز هم عواقب با شماست. این مسائلی که تا حالا گفتم، اونایی هستند که اگر کمی عقل رو به کار بندازید احتمالا روش صحیح برخورد باشون رو پیدا می کنید و زیاد ایجاد دلهره در آدم نمی کنه، ولی بسیار از موارد وجود داره که همین حق انتخاب باعث ایجاد دلهره و ترس می شه، چون اولا آینده انتخاب شما چندان معلوم نیست و ثانیا هزینه ای که باید در عوض تصمیم اشتباه بپردازید زیاده!!
مثلا انتخاب رشته دانشگاهی برای بسیاری از مردم کار شاقیه و یا انتخاب همسر آینده، اعتقاد به جهان دیگر، ... انقدر این انتخاب ها زیاد هستند و انقدر برخی از اونا بر آینده انسان موثرند که حقیقتا دست زدن به انتخاب هر کدوم دغدغه ای بزرگ برای یک فرده. به نظر شما یک فرد می تونه بدون اتکا به هیچ جایی خودش از عهده همه این انتخاب ها بر بیاد؟